مدل هاي برتر مديريت جهان:
مالكوم مك لين (۱۹۱۴-۲۰۰۱) كمپاني خدماتي سيلند
مالكوم به عنوان جواني كه در مزرعهاي در شهر كوچك ماكستون در ايالت كاليفرنياي شمالي رشد و نمو يافته بود، از همان اوان كودكي به ارزش سختكوشي و اراده واقف بود.
مك لين با كاركردن در يك ايستگاه خدماتي نفتي در نزديكي زادگاه خود توانست پول كافي پسانداز كند و يك كاميون دست دوم را به قيمت ۱۲۰ دلار خريداري كند. اين خريد باعث شد او براي هميشه در صنعت حمل و نقل مشغول به كار و فعاليت شود.
مك لين بلافاصله شروع به حمل خاك، محصولات كشاورزي، و ساير لوازم و كالاهاي مورد نياز جامعه كشاورزان ماكستون نمود. براي مدت دو سال، كسب و كار او كاملاً شكوفا گشت اما شرايط بد اقتصادي باعث شدند بسياري از مشتريهاي تازه وي قراردادهاي خود را فسخ نمايند.
در طي اين دوران بدبياري، او به ايدهاي دست يافت كه سرنوشتاش را تغيير داد. سال ۱۹۳۷ بود و مكلين در حال حمل چندين عدل كتان از كاليفرنيا به نيوجرسي بود. وقتي به مقصد رسيد، مجبور شد چندين ساعت منتظر بيماند تا بار كاميون را تخليه كنند. آن روز اين مساله به فكرش رسيد كه خيلي راحتتر بود اگر آنها ميتوانستند كاميون را بلند كنند و بدون دست زدن به محتويات آن، كل مجموعه را در درون كشتي قرار دهند. نوزده سال طول كشيد تا مكلين بتواند اين فكر را به يك طرح كسب و كار تبديل كند.
در طي مدت يك دهه و نيم آتي، مكلين بر روي كسب و كار كاميونداري خود متمركز شد و توانست در اوايل دهه ۱۹۵۰ با ۱۷۷۶ كاميون و سي و هفت ايستگاه حمل و نقل در سواحل شرقي آمريكا، كمپاني خود را به بزرگترين مجموعه حمل و نقل منطقه شرق و پنجمين كمپاني بزرگ حمل و نقل جاده اي در سطح كشور تبديل كند.
مك لين ميدانست كه بايد راه بهينهتري براي حمل كالاها وجود داشته باشد و دوباره فكرش به طرف مشاهداتش در آن لنگرگاه معطوف شد.
مكلين كه اين مفهوم را در ذهن داشت، كاميونهاي خود ار دستخوش طراحي مجدد كرد و آنها را به دو بخش تبديل كرد. در تصويري كه او در ذهن داشت قرار نبود كاميونها با قدرت خودشان به درون كشتي بروند و از آن خارج شوند، بلكه چيزي كه او تصور ميكرد اين بود كه تعدادي كانتينر بر روي يكديگر گذاشته شوند و حجم بيشتري از بار در يك كشتي جا داده شود. اين كانتينرها بايد از جنس فولاد سنگين ميبودند، همچنين آنها بايد بدون ابزار آلات اتصال به چرخهاي كاميون طراحي ميشدند تا بتوان آنها را به خوبي روي يكديگر قرار داد.
در همان زمان، مكلين كمپاني كشتي بخار پن – آتلانتيك را خريداري نمود.
مك لين با خريد پن – آتلانتيك به مبلغ ۷ ميليون دلار، متوجه شد اين كسب مالكيت به آنها اجازه ميدهد تا بلافاصله به اجراي طرح توليد كانتينرها بپردازند و در كنار فعاليتهاي حمل بارهاي عادي و مسافر در سواحل آتلانتيك، به حمل اين محمولهها نيز روي آورند.
اگرچه مكلين از سمت مديرعاملي كمپاني حمل و نقل كاميوني مكلين استعفا داد، اما هفت خط آهن مختلف او را به نقض قانون تجارت بين ايالتي متهم كردند. در نهايت مكلين كه قادر نبود موافقت ICC را جلب كند، ۷۵ درصد سهاماش در كمپاني حمل و نقل جادهاي مكلين را در سال ۱۹۵۵ به مبلغ ۶ ميليون دلار به فروش رساند و به مالك و مديرعامل كمپاني پن – آتلانتيك تبديل شد كه نامش را بعداً به صنايع سيلند تغيير داد.
اولين سفر مكلين با نفتكشي انجام شد كه مكلين آن را تغيير كاربري داده بود و نام آن را Ideal X گذاشته بود. اين كشتي پنجاه و هشت كانتينر را در آوريل سال ۱۹۵۶ از نيوارك در نيوجرسي به هوستون منتقل نمود. افرادي از بخش صنعت، مقامات خطوط راهآهن، و مقامات دولتي اين سفر را كاملاً زير نظر داشتند. عمل ريسك آميز مك لين اولي مانع را با موفقيت پشتسر گذاشت، او نيازمند آن بود كه مشتريهاي قبلي خود در حمل و نقل جادهاي را متقاعد كن كه از روشي كه قبلاً خود او آن را انجام ميداد، استفاده نكنند. علاوه بر اين او بايد مسئولين لنگرگاهها را متقاعد ميكرد تا طراحي بندرگاه خود را طوري تغيير دهند كه عمل حمل و نقل و انباركردن كانتينرها به سهولت انجام شود.
ظرف مدت كمتر از پانزده سال، مكلين توانست بزرگترين كسب و كار حمل نقل دريايي را در جهان ايجاد نمايد. در پايان دهه ۱۹۶۰، صنايع سيلند مكلين داراي بيست و هفت هزار كانتينر شبيه به تريلر بود، سي و شش كشتي باري در اختيرا داشت و به بيش زا سي بندر دسترسي داشت.
وقتي مكلين در بدو امر تصميم گرفت به تعقيب ايده جديدش بپردازد و از كانتير براي حمل كالا استفاده كند، شايد خودش هم نميدانست كه در حال متحول كردن يك صنعت ميباشد.
منبع: کتاب عصر آفرينان(آنتوني جي.مايو – نيتين نوريا)
****************
(كمونز ويلسون – متل هاي هاليدي اين (Holiday Inn)
كمونز ويلسون به يكي از خلاءهاي به وجود آمده در آمريكا به دليل افزايش درآمدهاي مردم، توجه كرد. اين فرصت عبارت بود از ارائه اتاقهاي كرايهاي ارزان قيمت و مناسب براي اقامت كودكان و خانوادهها. ويلسون در طي يك سفر خانوادگي از ممفيس به واشنگتن ديسي، در معرض نياز به يافتن مكاني مناسب و ارزان قيمت براي اقامت قرار گرفت و مشاهده كرد كه فقط مكانهاي توريستي و گرانقيمت براي كرايهكردن در دسترس هستند. او با مشاهده اين وضعيت تصميم گرفت زنجيرهاي از متلهاي متوسط و مناسب را پايهريزي كند. ويلسون از اين مساله بسيار ناراحت شده بود كه صاحبان هتلها براي حضور كودكاني كه ميخواستند در يك اطاق به همراه پدر و مادر خود اقامت كنند، پول اضافهاي از آنها دريافت ميكردند. او با خودش عهد كرد كه هيچگاه پول اضافهاي بابت حضور بچهها از خانوادهها اخذ نكند. او اولين متل خود را تحت عنوان ?هاليدي اين? را در سال ۱۹۵۱ راهاندازي نمود بلافاصله پس از آن از طريق اعطاي ليسانس استفاده از اين نام تجاري، به گسترش شبكه متلهاي خود پرداخت. اگرچه هركدام از اين متلها توسط يك مالك جداگانه اداره ميشد اما تمامي آنها دقيقاً مشابه يكديگر بودند و از امكاناتي چون تهويه هوا، تلويزيون رنگي، و استخر شنا برخوردار بودند. ويلسون از طريق وضع استانداردهاي بسيار سختگيرانه و دادن آموزشهاي لازم به افراد متقاضي دريافت ليسانس در دانشگاه هاليدي اين، توانست اين نام تجاري را به يك زنجيره متلهاي شناخته شده، ارزانقيمت، و محبوب تبديل كند.
منبع: کتاب عصر آفرينان(آنتوني جي.مايو – نيتين نوريا)
*******************
( هوارد مورگنز (۱۹۱۰-۲۰۰۰)، پروكتر اند گمبل )
مورگنز كه در سال ۱۹۱۰ در سنت لوئيس به دنيا آمده بود، فارغالتحصيل رشته هنرهاي دراماتيك از دانشگاه واشنگتون بود. او پس از فارغالتحصيل شدن در سال ۱۹۳۳ موفق شد شغلي را در كمپاني پروكتر اند گمبل به دست آورد.
مورگنز به عنوان فروشنده كمپاني در منطقه ساوث وست با فروش محصولاتي چون صابون آيوري و ساير محصولات كمپاني در صندوق عقب اتومبيل فورد مدل A كه كمپاني در اختيارش قرار داده بود، ۱۵۰ دلار در ماه درآمد داشت.
او همواره جزئياتي از نظرات مشتريها درباره نحوه بهبودبخشي به بعضي از محصولات را يادداشت ميكرد. ايدههاي او به قدري جالب بودند كه باعث شدند درسال ۱۹۳۴ به سينسيناتي منتقل شود تا به كاركردن در بخش تبليغات ملي مشغول شود.
در طي دهههاي ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ مورگنز در اين كمپاني رشد و پيشرفت خوبي داشت و در سال ۱۹۴۸ رئيس بخش تبليغات اين كمپاني گرديد. در اين شغل جديد بود كه مورگنز آينده تبليغات كمپاني را با تلويزيون در آميخت.
در اواسط دهه ۱۹۵۰، كمپاني P&G از سيزده سريال تلويزيوني پشتيباني مالي مينمود. در حالي كه مورگنز مشغول هدايت واحد تبليغات مركزي كمپاني بود، يك مسئوليت ديگر نيز به او داده شد و هدايت بخش محصولات دارويي كمپاني نيز بر عهده او گذاشته شد. مورگنز تنها دو محصول در اختيار داشت كه عبارت بودند از شامپوهاي پرل و درين. در همان زمان كه پرل و درين در حال رقابت با يكديگر بودند، مورگنز به شدت در بخش توسعه محصولات جديد سرمايهگذاري كرد و ظرف چند سال، دو محصول جديد به وجود آورد كه يكي از آنها به نام ليلت به بازار عرضه شد و ديگري به نام خميردندان گليم.
هر دوي اين محصولات در هنگام عرضه شدن در سطح ملي به موفقيت دست يافتند. در دوران بازاريابي آزمايشي گليم، مورگنز همچنان بر بخش تحقيق و توسعه كاملاً تمركز داشت. در حقيقت، موفقيت گليم راه را براي موفقيت پرفروشترين محصول بهداشتي كمپاني به نام خميردندان كرست باز كرد.
موفقيتي كه مورگنز در نحوه مديريت بخش محصولات دارويي و بهداشتي كمپاني به عنوان يك بخش مستقل به دست آورد، پايهاي شد براي شيوه اداره كل كمپاني. در سال ۱۹۵۷ مورگنز انتخاب اصلي هيات مديره براي در دست گرفتن سكان هدايت پروكتر اند گمبل بود.
اگرچه موفقيت P&G در امر تبليغات قابل توجه بود، اما مشكلاتي را هم براي كمپاني در پي داشت. در سال ۱۹۵۷ مورگنز بلافاصله پس از انتصاب به سمت مديرعاملي كمپاني، از طرف كميسيون تجارت فدرال به خاطر خريداري كردن كمپاني كلوراكس به نقض قوانين ضد انحصار متهم گرديد. اين كمپاني در همان سال توسط P&G خريداري شده بود. قدرت تبليغات اين كمپاني آن قدر زياد بود كه از نظر دادگاه وقتي اين كمپاني اقدام به تبليغ در مورد يك محصول خاص ميكرد، ميتوانست بازار آن محصول را قبضه كند.
مورگنز با قدرت تمام براي مدت يك دهه با اين پرونده دست و پنجه نرم كرد اما در نهايت اين كمپاني مجبور شد از اين كسب و كار دست بكشد. با اين وجود او باز هم از سياست خريداري كسب وكارهاي ديگر دست بر نداشت.
او به محصولات كمپاني تنوع بيشتري بخشيد و كمپاني هاي ديگري را به مالكيت كمپاني خود در آورد. يكي از آنها كمپاني چارمين بود كه يكي از محصولاتش توليد پوشكهاي پمپرز بود. يكي ديگر از كمپاني هاي خريداري شده فالگرز بود كه علت خريداري آن بالا رفتن ميزان محبوبيت قهوه و فرصتهاي بازاري فراوان اين محصول بود.
مورگنز توانست P&G را از يك كمپاني آمريكايي توليدكننده صابون و مواد شوينده به يك كمپاني بينالمللي متنوع و داراي محصولات مصرفي مختلف، تبديل كند. اگرچه P&G داراي محصولات و خدمات عالي و بينظيري نبود، اما نحوه هماهنگكردن نقاط قوت اين كمپاني با نيازهاي بازار به نحوي توسط مورگنز انجام ميگرفت كه باعث ميشد P&G در عرصهاي حضور داشته باشد كه شايد تنها بازيگر اصلي آن عرصه، فقط خودش بود.
منبع: کتاب عصر آفرينان(آنتوني جي.مايو – نيتين نوريا)
************
(ادوارد ديبارتولو (۱۹۰۹-۱۹۹۴)
او فرزند مهاجريني ايتاليايي بود در سال ۱۹۰۹ با نام آنتوني پائونسا پا به عرصه جهان گذاشت و در همان سال پدر واقعي خود را از دست داد. اما او بعدها به دليل احترامي كه براي ناپدرياش قائل بود، نام خود را به ديبارتولو تغيير داد.
علاوه بر كاركردن به عنوان شاگرد بنا در كسب و كار ناپدرياش، او معمولاً براي ارائه و ارزيابي مناقصههاي ساختماني نيز به ديبارتولوي بزرگ كه نميتوانست به انگليسي چيزي بخواند و بنويسد، كمك ميكرد.
پسر عموي او قصد داشت به دانشگاه نوتردام برود و با وجود آن كه ديبارتولو نامه پذيرش از دانشگاه دريافت نكرده بود، با او به اينديانا رفت و از مهارتهاي مذاكره بينظير خود براي اخذ اجازه ورود به دانشگاه استفاده كرد.
ديبارتولو در رشته مهندسي عمران مشغول به تحصيل شد او پس از فارغالتحصيل شدن به يانگز تاون برگشت و پس از آغاز جنگ جهاني دوم، ديبارتولو وارد ارتش شد و به مدرسه افسران داوطلب پيوست. در طي جنگ، ديبارتولو مهارتهاي توپوگرافي خود را تقويت كرد. با برگشت به يانگز تاون، او به ساخت خانههاي پيش ساخته پرداخت. با گسترش فضاهاي شهري به بيرون از مراكز شهر ديبارتولو متوجه فرصتهاي بيشتري گرديد. او معتقد بود افرادي كه در خارج از شهر و دور از مراكز خريد شهري زندگي ميكنند، علاقه خواهند داشت كه در نزديكي محل سكونت خود اقدام به خريد نمايند.
اولين اقدام ريسكآلود او ايجاد يك مركز خريد به نام بوردمن پلازا در مطنقهاي در حومه يانگز تاون بود.
بسياري بر اين باور بودند كه اين ريسك ديبارتولو ظرف مدت چند ماه با شكست روبهرو خواهد شد. اما درست برخلاف اين تصور، اين مركز خريد يك پيروزي كاملاً زودهنگام را تجربه كرد و باعث شد تغييري بنيادين در الگوي مراكز خريد در آمريكا به وجود آيد.
ديبارتولو در تمام جنبههاي كسب و كارش بسيار به جزئيات دقت ميكرد و معتقد بود توجه كافي و مناسب به كوچكترين عناصر عملياتي ميتواند عامل متمايزكننده يك مركز خريد فوقالعاده از يك مركز خريد معمولي باشد.
ديبارتولو اشتها و اشتياق اوليه خود براي كاركردن در ساعات طولاني از شبانهروز را در سراسر عمر خود حفظ كرد. از بسياري جهات، پركاري و پرتلاشي او باعث ميشد همواره يك گام از رقبايش جلوتر باشد.
ديبارتولو از كارمندان انتظار داشت كه علاوه بر سختكوشي، به او احترام بگذارند و وفاداري بيقيد و شرطي نسبت به او داشته باشند، اما برآورده شدن اين انتظارات نيز پاداشهاي عظيمي را براي كارمندان به همراه داشت.
اگرچه در ابتدا ديبارتولو و ساير افرادي كه به ساخت مراكز خريد در حومه شهرها ميپرداختند مورد استهزا و تمسخر واقع ميشدند، اما در عين حال زيركي و جسارت آنها نيز مورد تحسين همگان بود.
در واقع اين بازارها به مركز شهر جديدي براي شهرهاي آمريكايي تبديل شدند كه ديبارتولو نيز شهردار آنها بود.
منبع: کتاب عصر آفرينان(آنتوني جي.مايو – نيتين نوريا)
***************
(شركت سامسونگ الكترونيك(SAMSUNG ELECTRONIC)
سامسونگ الكترونيك در يك نگاه:
سابقه: ۶۷سال (تأسيس: ۱۹۳۸)
بنيانگذار: لي بيونگ چول
حوزه فعاليت: ارتباطات راه دور، نيمه هاديها، فناوري ديجيتال
ويژگي: برترين شركت كره جنوبي
فروش (۲۰۰۵): ۵/۷۱ ميليارد دلار
كاركنان (۲۰۰۵): ۸۰۵۹۴ نفر
رتبه درFORTUNE 500(2005):ا۳۹
مديرعامل: لي كان هي
ممكن است كار لي بيونگ چول بنيانگذار گروه سامسونگ در سال ۱۹۳۸ براي تاسيس شركت را دشوار به حساب بياوريم، اما هيچ ترديد نمي توان روا داشت كه ۲۰ سال پيش كه رهبري شركت به دست فرزند او، «لي كان هي» افتاد و او مسئوليت عبور و تبديل يك شركت خانوادگي و بازرگاني را به يك شركت مبتني بر فناوري الكترونيك برعهده گرفت، دشواري كار بسيار بيشتر از دوران تأسيس بوده است. اما آنچه مهم است آن است كه «لي» به خوبي از عهده اين مسئوليت برآمد و اين شركت سه ستاره (معناي سامسونگ در زبان كره اي) را ستاره هاي بيشتري بخشيد و جايگاه آن را نه تنها در كره كه در جهان و در مقايسه با شركتهاي حوزه الكترونيك تثبيت كرد. سامسونگ اكنون در حوزه هاي مختلفي همچون صنايع سنگين، صنايع كشتي سازي، نساجي، پتروشيمي، خودروسازي و بويژه صنايع الكترونيك فعال است و عظيم ترين و محبوب ترين شركت زيرمجموعه آن يعني سامسونگ الكترونيك به گونه اي حركت كرده كه امروز در برخي محصولات نظير نمايشگرهاي مختلف مقام اول را در دنيا كسب كرده است. در عرضه گوشيهاي تلفن همراه به مقام سوم جهاني دست يافته است و درمجموع فعاليتهاي حوزه الكترونيك به رقابت با سوني و پاناسونيك مي انديشد. انديشه هاي تحول گرايانه رهبر كنوني شركت يعني ليكانهي در تغيير جهت سامسونگ بسيار موثر بوده است.
?تاريخچه
گروه سامسونگ در سال ۱۹۳۸ توسط لي بيونگ چول به عنوان يك شركت بازرگاني تأسيس شد و بيشترين حجم كاري خود را بر صادرات ماهي و ميوه و سبزي به چين قرار داد. طي يك دهه، با رشدي بسيار سريع، سامسونگ به يكي از ۱۰ شركت بزرگ كره تبديل شد. در سال ۱۹۶۹ شركت سامسونگ الكترونيك در گروه سامسونگ متولد شد. در دهه ۱۹۷۰، شركت با سرمايه گذاري در صنايع سنگين، صنايع شيميايي و پتروشيمي و ساخت كشتي، راه صنعتي شدن را درپيش گرفت. در ۱۹۷۳ دومين برنامه پنجساله مديريت اعلام شد و گذار از مرحله ساخت مواداوليه به محصول نهايي هدف گيري شد. در اين دهه شركتهاي صنايع سنگين، پتروشيمي، كشتي سازي و صنايع دقيق سامسونگ تأسيس شد و اولين صادرات صنايع الكترونيك ازسوي سامسونگ الكترونيك صورت گرفت. دهه ۱۹۸۰، دهه ورود سامسونگ به بازار فناوري جهاني بود. در سال ۱۹۸۷ با مرگ بنيانگذار گروه، پسرش لي كان هي جانشين او شد و يك سال بعد برنامه انقلاب دوم را در شركت به راه انداخت. اين برنامه مشتمل بر تجديد ساختار كسب و كار قديمي و تبديل شدن شركت به يكي از پنج شركت برتر الكترونيك و يكي از شركتهاي كلاس جهاني در قرن بيستم و يكم بود.
اوايل دهه ۱۹۹۰ دوران مديريت نوين در سامسونگ بود. شعار «اول كيفيت» انتخاب و تبليغ شد. در اين دوره، ۱۷ محصول مختلف نظير نيمه هادي، نمايشگرهاي رايانه و تجهيزات تصوير رنگي در بازار جهاني توليد شد و در برخي از آنها، نظير LCD به مقام اول جهاني دست يافت. همزمان، علاوه بر جهت گيري به سمت بكارگيري شش سيگما و توليد محصول كيفي، كيفيت كاركنان نيز موردتوجه قرار گرفت. از ابتداي قرن جديد، حركت به سمت دوران ديجيتال براي شركت تشديد شد، به گونه اي كه به سرعت در حوزه هاي مختلف فناوري اطلاعات و ارتباطات، محصولات متنوعي عرضه شد.
?حوزه هاي فعاليت
پنج حوزه اصلي كسب و كار شركت سامسونگ الكترونيك عبارت است از: كسب و كار لوازم خانگي ديجيتال، رسانه ديجيتال، LCD و نيمه هاديها و ارتباطات راه دور اين شركت معروفترين و مهمترين زيرمجموعه گروه سامسونگ است كه به عنوان برترين شركت كره جنوبي به تنهايي بيش از ۱۰ درصد كل صادرات اين كشور را انجام مي دهد. در سال ۲۰۰۴، سامسونگ الكترونيك ازسوي مجله فورچون به عنوان چهارمين شركت تحسينبرانگيز جهان در حوزه الكترونيك انتخاب شد. هم اكنون تعداد شركتهاي گروه سامسونگ به ۱۴ رسيده كه با ۳۳۷ دفتر در ۵۸ كشور جهان پراكنده است. جايگاه سامسونگ در فروش گوشي تلفن همراه در جهان با ۱۰۳ ميليون عدد در سال ۲۰۰۵، بعداز نوكيا و موتورولا قرار دارد كه حدود ۱۳ درصد فروش جهاني را شامل مي شود.
?چشم انداز
چشم انداز ترسيم شده از سوي شركت عبارت است از: تبديل شدن به رهبر انقلاب ديجيتال. شعار سامسونگ براي تحقق اين چشم انداز، «شركت ديجيتال» بودن است.
?ارزشها و فرهنگ سازماني
شعارهاي سامسونگ از ابتداي تأسيس، توجه به منابع انساني، كمك اقتصادي به جامعه و خردورزي بوده است. مديرعامل شركت معتقد است، موقعيت سامسونگ متكي به پنج ارزش است: كيفيت، خلاقيت، رقابت، فرهنگ و وحدت. در سال ۱۹۹۳، مديرعامل شركت برنامه هويت بخشي جديد را در پنجاه و پنجمين سالگرد تأسيس شركت معرفي كرد. او اعلام نمود كه شركت نيازمند آن است كه بازتابهاي اخلاقي خود را ببيند. شركتهايي كه پايبند اصول اخلاقي نيستند، قادر به توليد محصولات با كيفيت نخواهندبود زيرا از مشتريان و خواسته هاي آنان درك روشني ندارند. در سامسونگ هر تغيير به عنوان يك فرصت ديده مي شود و به افراد امكان و اجازه اشتباه كردن داده مي شود به شرط آنكه آن اشتباه مستند و مكتوب شده و ديگر تكرار نشود. اصول جديد مديريت سامسونگ مبتني است بر اخلاق و قانون، احترام به ذينفعان و مشتريان و پذيرش مسئوليت اجتماعي.
?تحقيق و توسعه
پيشرفت سريع سامسونگ در سه دهه اخير و ورود آن به صحنه فناوري ديجيتال جهاني متكي بر فعاليتهاي گسترده بخش تحقيق و توسعه بوده است. سامسونگ در دهه ۱۹۸۰ دو موسسه تحقيق و توسعه داير كرد كه شركت را در زمينه هاي الكترونيك، نيمه هادي، پليمر، مهندسي ژنتيك، ارتباطات راه دور، هوا- فضا و حوزه هاي جديد فناوري نانو كمك مي كند.
?منابع انساني
تعداد كاركنان شركت سامسونگ الكتريك بيش از ۸۰ هزار نفر است كه در سراسر جهان گسترده هستند. اين درحالي است كه كل كاركنان گروه سامسونگ به ۲۲۹ هزار نفر مي رسد. منابع انساني از همان ابتداي تأسيس، در اولويت شركت بوده اند. مديرعامل شركت معتقد است بدون وجود انسان كيفي، دستيابي به محصول كيفي ميسر نيست و ريشه نامرغوب بودن محصولات و بروز خطا در آنها را بايد در نرسيدن نيروي انساني به جايگاه مطلوب كيفي جستجو كرد. سامسونگ پيشرفت خود را تاكنون و در آينده نيز مديون قابليتها و شور و اشتياق كاركنان خود و فناوري مي داند. سامسونگ منابع انساني و فناوري خود را وقف خلق محصولات و ارائه خدمات برتر كرده است تا سهم خود را در ايجاد جامعه جهاني بهتر ادا كرده باشد.
?فروش
در سال ۲۰۰۵، سامسونگ الكتريك به تنهايي با فروش ۵/۷۱ ميليارد دلار در صدر شركتهاي برتر كره قرار گرفت و بيش از ۱۰ درصد صادرات اين كشور را به خود اختصاص داد. اين درحالي است كه درآمد كل گروه سامسونگ در اين سال حدود ۱۴۱ ميليارد دلار بوده كه منجر به كسب حدود ۱۰ ميليارد دلار سود خالص شده است.
?مديرعامل
مديرعامل فعلي سامسونگ الكتريك، لي كان هي، سومين فرزند پسر مؤسس گروه، لي بيونگ چول بود.
او كه مدرك دكتراي خود را از دانشگاه سئول در سال ۲۰۰۰ اخذ كرده است، در سال ۱۹۷۸ نايب رئيس سامسونگ بود و بعداز مرگ پدرش در سال ۱۹۸۷ رهبري سامسونگ را بدست گرفت و به خوبي شركت را در عصر ديجيتال به پيش برد. او بيش از هر مدير ارشد ديگري به فناوري و كسب دانش فني دست اول تاكيد دارد. رهبري موثر لي در ۲۰ سال گذشته توانسته است سامسونگ را كه به عنوان يك فروشگاه بازرگاني تأسيس شده بود به رقيب جدي معتبرترين و مطرح ترين پيشتازان فناوري ديجيتال و توليدكنندگان وسايل صوتي و تصويري الكترونيك نظير سوني و پاناسونيك تبديل كند. او در سال ۱۹۹۳ در شهر فرانكفورت، بيانيه معروف سامسونگ را صادر كرد و همه كاركنان را به يك انقلاب فرهنگي فراخواند. او گفت كه تغيير را از خود آغاز خواهدكرد زيرا تنها حرف زدن كافي نيست. لي معتقد است در هزاره جديد قدرت آتش يك كشور به وسيله سطح فناوري آن مشخص مي شود.
?آينده
اهداف لي كان هي رهبر سامسونگ، براي دهه آينده بسيار جامع و متنوع است. او اعلام كرده كه هدف او دستيابي به جايگاه يكي از بزرگترين سازندگان خودرو جهان تا سال ۲۰۱۰ ميلادي خواهدبود. او براي اين كار، سرمايه گذاري ۱۳ ميليارد دلاري را درنظر گرفته است. او معتقد است سامسونگ براي بقا راهي ندارد جز آنكه به يك شركت درجه اول تبديل شود. او سامسونگ را متعهد كرده است كه براي توسعه نسل جديد فناوري مانند سختافزارها و نرم افزارهاي چندرسانه اي و مهندسي زيستي، ۷۵ ميليارد دلار سرمايه گذاري كند.
لي براين باور است كه تغييرات در ۵ تا ۱۰ سال آينده بي ترديد بيش از تغييرات ۱۰۰ سال گذشته خواهدبود، همانگونه كه تغييرات ۱۰۰ سال گذشته بيش از تغييرات ۵۰۰ سال پيش تاكنون بوده است.
او معتقد است در قرن بيست ويكم هيچكس به تنهايي نمي تواند رشد يابد، سرعت تغييرات بيشتر خواهدشد و تلاطم انتقال و حركت ادامه خواهد داشت. لي دوران آينده را دوران فرا نيمه هادي مي نامد و روند تغييرات باورنكردني را براي دنيا پيش بيني مي كند.
***********
(مارگارت رودكين (۱۸۹۷-۱۹۶۷)، شركت ثبتي مزرعه پپريج)
مارگارت در يك خانواده به نسبت مرفه در شهر نيويورك پا به جهان گذاشت و دوازده سال اول زندگياش را به همراه پدر و مادرش و پدربزرگ و مادربزرگ ايرلندياش، در يك خانه چهار طبقه در نزديكي منهتن سپري كرد. گرچه مادر مارگارت تمايلي به آشپزي نداشت، اما مارگارت همواره از تماشاي مادربزرگش در هنگام پخت كيك و نان، لذت ميبرد.
مارگارت پس از به پايان رساندن دبيرستان به عنوان دفتردار در يك بانك مشغول به كار شد. موفقيت زودهنگام وي در دفترداري باعث شد او به سمت صندوقدار و پس از آن به جايگاهي در روابط عمومي يك شركت كارگزاري بورس در وال استريت ارتقا يابد. در همين شركت بود كه او همسرش هنري آلبرت رودكين را ملاقات نمود. در سال ۱۹۲۳ مارگارت بيست و شش ساله به جرگه كلهگندهها و ثروتمندان نيويورك پيوست.
با پديدار شدن دوران ركود اقتصادي در كشور، دوران زندگي خوش و خرم رودكينها به پايان رسيد. مارگارت در زماني كه شوهرش در تلاش بود كه شغل از دست رفتهاش در وال استريت را احيا نمايد، سعي ميكرد به دنبال يافتن راهها و فرصتهايي براي كسب درآمد از زمينهاي روستاييشان باشد.
پس از دست يازيدن به چندين شغل نسبتاً موفق، كه از ميان آنها ميتوان به پرورش بوقلمون اشاره كرد، رودكين وارد كسب و كاري شد كه زندگياش را متحول ساخت.
انگيزه اصلي اين دگرگوني ناراحتي فرزند آنها بود كه از بيماري آسم رنج ميبرد. دكتر خانوادگي آنها معتقد بود علت وخامت يافتن حال اين پسر، آب و هواي مربوط شمال و مواد نگهدارنده موجود در غذاهاي آماده (به ويژه نان) است، به آنها توصيه كرد يا به منطقهاي با آب و هواي خشكتر مهاجرت كنند و يا اقدام به پخت محصولات غذايي در منزل خودشان بنمايند. مارگارت كه پول كافي اين نقل و انتقال را در اختيار نداشت، گزينه دوم را انتخاب كرد و به پخت نان مشغول شد. امتياز اضافي و غير منتظره اين نان اين بود كه به نظر ميرسيد استفاده از آرد كامل گندم (سبوسدار) باعث درمان پسرشان شده است.
پس از آن كه دكتر خانواده از آنها تقاضا نمود تا چندين گرده نان ديگر به او بدهند تا براي ساير بيماران آسمياش ببرد، رودكين و همسرش به فكر افتادند تا امكان ايجاد يك كسب و كار جديد را بررسي كنند. رودكين كه نان گندم سبوسدار را در آشپزخانه خودش طبخ ميكرد، آنها را به شوهرش ميداد تا با قطار به نيويورك ببرد و در مسير محل كارش در وال استريت، به فروشگاهي كه سفارش نان داده بود ببرد. زمان زيادي طول نكشيد تا اين نان بتواند به محبوبيت زيادي دست پيدا كند.
با توجه به سابقه قبلي رودكين در روابط عمومي، اولين تلاش وي براي گسترش دادن كسب و كارش استخدام يك مدير تبليغات بود. ظرف يك سال ميزان فروش كمپاني پپريج فارم به چهار هزار گرده نان در هفته رسيد و محل آن هم از آشپزخانه به يك اصطبل بازسازي شده در مزرعه آنها تغيير پيدا كرد.
قرار گرفتن در معرض بازارملي باعث شد رودكين مجبور شود مجموعه عملياتي خود را از مزرعه خارج كرده و به يك كارخانه بزرگتر منتقل كند.
يكي از ويژگيهاي اصلي نانهاي پپريج فارم، كيفيت بالا و تازگي آنها بود. هر ناني كه ظرف مدت دو تا سه روز به فروش نميرفت، ديگر فروخته نميشد و به كمپاني مرجوع ميگرديد. رودكين از اين نانهاي برگشتي اقدام به توليد خميرها و پودرهاي سوخاري كرد، كه اين محصول نيز خيلي زود به محبوبيت عمومي دست يافت.
رودكين توانسته بود يك زنجيره يكپارچه عمودي ايجاد كند و از توليد مواد اوليه تا پخت نان و تا توزيع آن را خودش انجام دهد. رودكين در دروان رهبرياش در پپريج فارم، از تبليغات و بازاريابي به خوبي بهره ميگرفت. او معتقد بود محصولاتاش بايد به يك نياز مشخص در بازار پاسخ بدهند و بايد بر اساس شايستگيها و استحقاق خودشان به فروش بروند. رودكين توانست از طريق ايجاد خطوط توليد ماهرانه و تبليغات يكپارچه و مناسب، پپريج فارم را به بزرگترين كارخانه مستقل توليد نان و شيريني در آمريكا تبديل كند.
منبع: کتاب عصر آفرينان(آنتوني جي.مايو – نيتين نوريا)
*******************
(هارولد استنلي (۱۸۸۵-۱۹۶۳)، كمپاني مورگان، استنلي و شركا)
در هنگام تفكر در مورد تاريخچه كمپاني مورگان، استنلي وشركا، بيشتر مردم به طور خودكار به ياد نقش برجسته جيپي مورگان ميافتند كه يكي از موفقترين بانكداران (و مديران كسب و كار) قرن بيستم بود.
اما مورگان در شكلگيري و موفقيت كمپاني مورگان، استنلي و شركاء هيچ نقشي نداشت، جز آن كه از نام او پس از مرگاش در اين كمپاني استفاده شد. سرنوشت اين كمپاني بر شانههاي استنلي قرار داشت، نه بر ميراث به جا مانده از مورگان.
هارولد استنلي يك بانكدار بود كه تمام زندگياش را در انجمنهاي بانكداري سپري كرده بود. پس از مدتي مسافرت در اروپا، دوران شغلي او به عنوان يك بانكدار از زماني آغاز شد كه او به بانك تجارت ملي آلباني پيوست. دو سال بعد، در سال ۱۹۱۰، استنلي به عنوان دستيار بخش خزانهداري به قسمت اوراق قرضه كمپاني وايت و شركا پيوست. موفقيت زودهنگاماش باعث شد او بتواند به سمت نايب رئيس بخش اوراق قرضه به كمپاني گارانتي تراست برود و به نتايج درخشاني دست پيدا كند.
دستاوردهاي او از چشم سازمان مورگان دور نماند و در سال ۱۹۲۷ فرزند جيپي مورگان به نام جان مورگان، از استنلي دعوت كرد تا به يك از اعضاي كسب و كار بانكداري مورگان و شركا تبديل شود.
پيوستن او به اين كمپاني در زماني رخ داد كه مديران كسب و كار به عنوان افرادي باهوش و نابغه شناخته ميشدند. استنلي دريافت كه شهري شدن آمريكا فرصتهاي فراواني را براي ارائه خدمات، از گاز و برق گرفته تا خدمات تلفني، به وجود آورده است. تخصص وي در اين حوزه بلافاصله باعث شد او به سرمايهاي اساسي در حوزه پذيرهنويسي اوراق بهادار براي ارائهدهندگان اين نوع خدمات تبديل شود. اما با اين وجود دو سال بعد بازار سهام سقوط كرد.
استنلي نيز همانند ساير افراد شاغل در حوزه مسائل مالي با بافت جديدي روبهرو شد كه هيچ ارتباطي بين شرايط حاكم بر آن با شرايط پيشين حاكم بر اين حوزه يافت نميشد.
استنلي به منظور تبعيت كردن از قانون گلاس – استيگال كه بانكداري تجاري را از بانكداري سرمايهگذاري جدا ميكرد، در سال ۱۹۳۵ كمپاني مورگان و شركا را ترك كرد تا كمپاني مورگان، استنلي و شركا را تاسيس كند.
در طي اولين سال كارياش به عنوان رياست كمپاني جديد استنلي بر صدور بيش از يك ميليارد دلار اوراق بهادار نظارت داشت.
استنلي به قدري در مديريت ارتباطات كسب و كار موفق عمل ميكرد كه كمپانياش دو بار آماج مداخلههاي دولتي قرار گرفت.
در اواخر دهه ۱۹۳۰، دولت كه از طرف بعضي از بنگاههاي سرمايهگذاري تحت فشار قرار گرفته بود، كميته موقت اقتصاد ملي (TNEC) را پايهريزي نمود تا به بررسي مساله دادن پيشنهادهاي رقابتي براي اوراق بهادار بپردازد.
استنلي كه يكي از ذينفعان و رهبران اصلي وضعيت گذشته بود، به شدت با اين مفهوم به مقابله برخاست.
اگرچه كسب و كار او در يك دوره پس از تصويب اين قانون جديد ضررهاي زيادي را متحمل شد اما كمپاني او توانست در اواسط دهه ۱۹۴۰ دوباره به صدر بازار برگردد. در واقع عملكرد آنها به قدري خوب بود كه در سال ۱۹۴۷، دولت آنها را به همراه شانزده بنگاه سرمايهگذاري ديگر و انجمن بانكداران سرمايهگذاري، به انجام اقدامات انحصارگرايانه متهم نمود. رسيدگي به اين پرونده شش سال به درازا كشيد و باز هم مدافع اصلي اين پرونده هارولد استنلي بود.
استنلي با دفاعي كه انجام داد علاوه بر مشخص كردن وضعيت آن پرونده، بار ديگر برداشتهاي عمومي را در مورد بانكهاي سرمايهگذاري تغيير داد. در اين مقطع، استنلي احساس كرد كه زندگي شغلياش به شكل طبيعي به سر آمده است. در پايان اين دادگاه او از سمت رياست كمپاني مورگان، استنلي و شركا استعفا داد، اما با توجه به نوع شخصيتي كه داشت و عشق وافري كه به مسائل مالي از خود نشان ميداد، تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۳، همچنان يكي از شركاي محدود اين كمپاني بود.
منبع: کتاب عصر آفرينان(آنتوني جي.مايو – نيتين نوريا)